پشت صحنه





شب ها را نمی دانم چگونه تعریف کنم!

آخر شب هایی که تو هستی 

یک جور اند

و شب هایی که نیستی ،جور دیگر!!

اصلا شب ها از یک ساعتی به بعد 

اگر خوابت نبرد

دیگر باید فاتحه ی آن شب

و دلت  را بخوانی!

نمیدانم چه رازی درون شب نهفته است که 

تمام دلتنگی ها و خاطره ها

یکدفعه هوار میشود روی آدم!!

این شب ها بسیار بی رحم اند!

چه کسی شب های مهربان را دیده است؟!

اصلا شب هایی که تو در آن نباشی 

با ماه هم قشنگ نمیشود!

#محسن_دعاوی

۶ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۰۹ اسفند ۹۶ ، ۰۱:۱۴
لطیفه ریحانی
بر خلاف طبیعتم خیلی دلم گرفت
چند شبه احساس ناامنی میکنم تو زندگیم
در عین حال اما سعی میکنم کسی و درگیر اضطراب درونیم نکنم
خیلی وقته حوصله بحث هم ندارم و اخیرا سکوت و به بحث ترجیح میدم
اما از مقایسه شدن دلم خیلی زود میشکنه
کاش قضاوت کردن و مقایسه کردن یه جرم بود,مجازات داشت تا کسی به راحتی اینکارو نمیکرد
خوشحالم که سکوت کردم 
من در جواب حرف قابل درکی براش نداشتم
فقط خودم میتونم اون جوابی که تبدیل به سکوت شد و درک کنم
اما اینجا سکوت نمیکنم و میگم : " من دختری نیستم که بخواد  ناراحتی و دلخوریش واسه همه عادی باشه, 
وقتی با تموم اضطراب و دغدغه م  لبخند میزنم, 
وقتی به هر سختی خودمو کنترل میکنم,
وقتی با وجود همه خستگی کاری و فکریم سرپامو دنبال راه حل واسه آرامش میگردم , 
وقتی گاهی  قسمتی از کوکیم بهونه میگیره و همین طور خلا های قلبیم...
 و من اهمیتی به لطیفه 11 ساله تنها نمیدم !!
درسته کسی مسیول زندگی ما در هیچ زمانی نیست 
اما حداقل میتونیم حال همو خوب کنیم در لحظه...
بگذریم...
۷ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۸ اسفند ۹۶ ، ۱۵:۰۲
لطیفه ریحانی

روز وکیل هم که هست !!


ضمن تبریک به خودم 

به همه ی وکیل های عزیز و دانشجوهای حقوق و و همکلاسی هام تبریک میگم

امیدوارم همیشه قضاوت و دفاع های درست کنید.


جا داره از این تربون اعلام کنم که بنده هرگز تصور نمیکردم وارد رشته حقوق شم

چون از دادگاه و دعوا , بحث و سروصدا , قضاوت و داوری علاوه بر اینکه میترسیدم متنفر هم بودم

اما خب قبلا هم گفتم زندگی دیگه...پر از راه های غیر قابل پیش بینی..

باز هم شادباش


پ.ن : من بعد از 3ترم روانشناسی تغییر رشته دادم به حقوق و سال دیگه درسم تموم میشه.هنوز هم وکیل نشدم اما حس باحالی بود که امروز تبریک و کادو گرفتم!! و اینم بگم چقدر قشنگه که دنبال هر مناسبتی باشیم و واسه هم لحظه های شاد بسازیم.


۹ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۷ اسفند ۹۶ ، ۱۸:۴۲
لطیفه ریحانی
دیروز با زنگ نلفن بیدار شدم
و با صداش خوابم پرید : (سلام میشه بیای تو انتخاب عینک کمکم کنی؟)
سریع لباسامو پوشیدم و رفتم همون مغازه ای که با مامانش بود
اولین عینکی که انتخاب کردم خودشم دوست داشت اما مامانش نظر و سلیقه متفاوتی باهامون داشت 
در نهایت با احترام به اختلاف سلیقه با ایشون تونستیم یه عینک خوب واسش انتخاب کنیم
بعد از نیم ساعت آماده شد...
چقدر ذوق کردم خدا میدونه!واقعا بهش میومد ...چشماشو پشت شیشه دوست داشتم
شبیه مردایی شده بود که همیشه دوست داشتم در اون قالب ببینمش
خنده دار بود که وقتی پرسیدم خب حالا که منو واضح میبینی چه فرقی با قبل دارم؟
منتظر جوابی مثل ( رنگ چشمات روشن تره ,رنگ موهات روشن تره...) یا مثلا تعریفی چیزی...
ولی خیلی صادقانه و مستقیم گفت این صرف صورتت یه چال کوچیک داره یکیشم کوچیک تره اما رو پیشونیت!!!
در عین حال که خوشحال نبودم اما خندیدم و گفتم مرسی و در مقابل ازش تعریف کردم گفتم اما عینک خیلی بهت میاد خیلی اینجوری دوست دارم

پ.ن: اصل اول زندگیم : نه از تعریفی خوشحال شی نه از انتقادی ناراحت!
۵ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۶ اسفند ۹۶ ، ۱۰:۳۱
لطیفه ریحانی
توی هر ضرر باید

استفاده ای باشه

باخت , باید احساس

فوق العاده ای باشه....

*قطعا آهنگی به پاش نمیرسه#چاوشی#
۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۶ اسفند ۹۶ ، ۱۰:۲۵
لطیفه ریحانی
یک 24 ساعت طولانیییییی!!!!

اگه قرار بود یه اسم واسه داستان زندگیم بذارم قطعا "لطیفه در سزمین عجایب" میذاشتم
هر روز پر از اتفاقای تازه و غیر منتظره...
یعنی زندگی همتون اینطوریه ؟؟؟؟؟

میتونم به جرات و بی اغراق بگم که هر 24ساعتم میتونه یه فیلنامه شه و یا حتی یه رومان!

یک بخشی از وجودم نسبت به وقایع پی در پی دیگه خنثی شده و واکنشی نشون نمیده 
شاید واسه همینه که میتونم همه چی و در لحظه هضم و حتی فراموش کنم 
چون وقت فکر کردن و غصه خوردنم واسم نمیمونه

به محض اینکه یه موضوعی خاتمه پیدا میکنه موضوع بعدی که هیچ ربطی هم با قبلی نداشت و واقعا دور از اتظار بود شروع میشه!

در جواب این خوبه ؟ یا بد؟  هم باید بگم که بخش خنثی وجودم بهم غالبه و باید بگم :(( ولش نمیدونم))

چه 24 ساعت هایی که مثل 24 روز میگذره ...و یه وقتایی 24 دقیقه بیشتر طول نمیکشه که تموم میشه...

به کجا چنین شتابان؟؟؟؟؟؟

۵ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۵ اسفند ۹۶ ، ۱۶:۴۴
لطیفه ریحانی
ممکن است فردایی نباشد دوست من...
همین الآن که مشغول خوندن این پیامی دنیا داره زیر و رو میشه و تو نه میتونی ببینی نه فرصت میشه که بشنوی
همین الآن فرزندی به دنیا اومده! یکی هم برعکس داه از دنیا میره!
تو همین 5 ثانیه یکی تو دنیا از کسی که دوسش داشت جدا شد و تو اون ور دنیا یکی با صدای بلند داره  عشق شو فریاد میزنه
....
میبینی دوست من؟
چقدر خوبه که هنوز باآرامش نشستی و داری این نوشته رو میخونی...چقدر خوبه که همین الآن و تو این 20 ثانیه سالمی و همه عزیزات سالم و سلامتن
...دقت کن که چه ذره ناچیزی تو این دنیا هستیم,چقدر زود ممکنه نوبت ما شه...
بیایم همین الآن به مادر یا پدری که سایه ش هنوز بالا سر ماس لبخند بزنیم...
همین لحظه خدارو شکر کنیم که...
همین لحظه گوشی و برداریم و بی هیچ کینه و غروری زنگ بزنیم و بهش بگیم که چقدر دلمون براش تنگ شده...

همین 60 ثانیه ای که رفت هم برنمیگرده پس زمان و به این راحتی از دست ندیم!!!

سقف این دنیا زودتر از اون که ما بخوایم خاموش میشه ( ناگهان و ناخواسته) پس تا قبل از اون از نوری که بی منت بهت میتابه لذت ببر دوست من :)
  
۴ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۰۳ اسفند ۹۶ ، ۱۹:۵۴
لطیفه ریحانی

قصه ها برای  بیدار کردن ما نوشته شده اند ولی افسوس ما برای خوابیدن از آن استفاده کردیم... 

۳ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۳ اسفند ۹۶ ، ۰۰:۴۳
لطیفه ریحانی
ایران من باز تسلیت...
علاوه بر آمار مرگ و میرهای طبیعی که به عقیده من اصلا هم طبیعی نیست و دلیل اصلی اون فقط استرس و فشار روحی میتونه باشه
آمار مرگ و میر غیر طبیعی داره سبقت میگیره و متاسفانه برای ما از هر چیزی طبیعی تر میشه
دیگه نمیخوام بگم مسیولین چرا کاری نمیکنن ...چون با گفتن و پرسیدن صدای من و امثال من به گوش کسی قرار نیست برسه
دیگه نمیخوام بگم مردم خودشون مقصرن و اما و اگر...چون حتی نمیتونم لحظه ای جای اون عزیز داغ دیده باشم
دیگه ن....
نه دیگه حرف و تفسیری برای این وضعیت نمیمونه ! دیگه پرسش و پاسخی هم نمیمونه
پرچم  سرزمین من دیگه سه رنگ نیست
 و بنظرم بهتره به رنگ مشکی و قرمز تغییر کنه...
هر روزمون مشکی قرمز شده ! از تمام سرزمینم خون و عزا مونده...
کاش بتونم زودتر دور شم
خدایا به خونواده و عزیزان پلاسکو,حادثه معدن,حادثه قطار,کشتی,هواپیما,اتوبوس,.....صبر و آرامش بده.

پ.ن : هه! فقط حادثه موبایل و دوچرخه مثلا مونده.وقتی این متن و مینوشتم فقط گریه میکردم ....
۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۲ اسفند ۹۶ ، ۱۷:۰۳
لطیفه ریحانی
وقتی کودکی به دنیا می آید می اندیشم که خدا هنوز هم از انسان ها ناامید نشده است...
۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۲ اسفند ۹۶ ، ۱۶:۴۱
لطیفه ریحانی