امروز روبه رو آینه که ایستادم
به خودم گفتم :
به به ببین چی شد!
موهای سفیدم لا به لای موهای خرمایی م چه برقی میزد
قبلا دیده نمیشدن اما الان دیگه گم نمیشن
به تعداد حرف هایی که هرگز زده نشد
به تعداد شبایی که فقط خدا میدونه چقدر دیر صبح شد
به تمام دفعاتی که بغض کرده بودم اما به خودم گفتم الان وقتش نیست
....آره خودم خوب میدونم کی تعدادش انقدر زیاد شد!
این موهای سفید شده شناسنامه گذشته م تا به الآن...
یادآور خاطره های ریز و درشتیه...