پشت صحنه





امپراطوری لطیفه

دوشنبه, ۲۳ بهمن ۱۳۹۶، ۰۲:۱۹ ق.ظ

ساعت خواب...

مثل همیشه از ساعت خوابم گذشته  

دوست دام از سکوت امشب سواستفاده کنم 

همین جا یکم حرفامو راحت بزنم :

حس میکنم اسمم نوعی پارادوکس با شخصیتم داره 

در عین حال سعی دارم زنده نگهش دارم 

 لطیفه ...بر خلافش چقدر محکمم 

و برای رسیدن چه جنگی راه انداختم با خودم

چه سپری گرفتم جلو همه

و چه ریسکی دارم میکنم و فقط خودم میدونم و خدای خودم

البته من در طول زندگیم همیشه همینطور بودم ؛

همبشه تنها دیدم،فکرکردم،تصمیم گرفتم  و حرکتتتت.

و بعدش بقیه رو به تماشا دعوت کردم 

راستش چون به خودم ایمان دارم حتی اگه اشتباهم کنم میدونم درست ترین تصمیم در لحظه رو گرفتم 

ترجیح میدم با فکر و مدیریت خودم اشتباه کنم و درس بگیرم تا اینکه الگوی آدمی و بگیرم و تقلید کنم که هیچ وقت جاش زندگی نکردم و در مقابل اونم جای من نیست

خب از حق نگذریم تو امپراطوری خودمون زندگی کردن حال میده دیگه

چرا بریم سرباز مردم شیم‌.‌‌‌..


موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹۶/۱۱/۲۳
لطیفه ریحانی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی